از لحظه ای که یزید در دمشق احساس خطر
کرد، متوجه شد که اهل بیت امام حسین (ع) هر چه زودتر باید از دمشق بروند و
ماندنشان هر لحظه مسئله جدیدی بر ضد او ایجاد میکند.
بعد از سخنرانی
امام زین العابدین (ع) و زینب کبری علیها السلام، و اعتراضاتی که بزرگان
مجلس یزید و حتی بزرگان یهودی و مسیحی و نیز فرستاده پادشاه روم و برخی
اصحاب پیامبر (ص) درباره قتل سید الشهداء (ع) به یزید کردند، او بعد از آن
همه جسارت به سر مقدس امام و اهانت به اهل بیت علیهم السلام رسماً در برابر
مردم اعلام کرد که ابن زیاد امام حسین (ع) را کشت، من دستور قتلش را نداده
بودم!!
این ادعا با آنچه در روزهای قبل انجام داده بود کاملاً در تضاد
بود؛ لذا کار به جایی رسید که خاندان خود یزید هم به او معترض شدند و در
مصیبت سید الشهداء (ع) عزاداری بپا کردند.
اشاره
دهم محرمالحرام، عاشوراى حسینى، نهضت حسینى، قیام 72 ستاره پرفروغ در کنار خورشید امامت. کاروانى کوچک از بزرگترین انسانهاى تاریخ، عازم کوفه به دعوت کوفیان و کوفیان در انتظار، ولى نه با مشک و گل و ریحان، که با شمشیرهاى آخته و نیزههاى فولادین، رو در رو فرزندان پیامبر و بهترین یاران تاریخ. آنقدر دین نداشتند که حرمت پیکرهاى پاک شهدا را حفظ کنند؛ حتى آنقدر آزاده نبودند که به زنان و کودکان بىدفاع حرم رحم کنند. لشکرى در پستى بدتر از درندگان کوهستان و تا دندان مسلح، در برابر برترین انسانهاى دوران. سلام بر سالار شهیدان و یاران شهیدش. سلام بر عباس و بر قاسم. سلام بر علىاکبر و علىاصغر. سلام بر خاک کربلا، آرامگاه پیکرهاى به خون خفته. سلام بر خورشید عاشورا، نظارهگر ایثار جوانمردترین مردان تاریخ. سلام بر عاشورا که دفتر تاریخ و عرصه هستى را از آن خود نمود که «کُلُّ یَوْمٍ عاشُورا وَ کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلا».